روزی از روزها رستم اسباب شکار را آماده کرد و همراه اسبش رخش عازم مرزهای کشور توران شد. آن روز رستم در نزدیکی شهر سمنگان گوری شکار کرد و بعد از خوردن گور به خواب رفت. چندتن از سواران تورانی که از آن محل می‌گذشتند، رخش را دیدند که در دشت به چرا مشغول است. از آن رو که رخش اسب بی نظیری بود، آن را گرفته و با خود به شهر سمنگان بردند. سپس رستم از خواب بیدار شد و اسب خویش را نیافت، بسیاراندوهگین شد و به ناچار با پای پیاده برای یافتن رخش عازم شهر سمنگان شد. پادشاه سمنگان وقتی شنید که رستم برای پیدا .




تخفیف رستم ,رخش ,سمنگان ,شهر ,عازم ,شکار ,شهر سمنگان ,رخش عازم ,از آن ,چکیده و ,دانلود چکیدهمنبع

آموزش فارسی اسکچاپ 8 و لومیون 4.....فصل اول....اسکچاپ....PART 2

دانلود کتاب 300 تا از بهترین بازیهای من -آناتولی کارپف Anatoly Karpov- My 300 Best Games

گل همیشه بهار

اوراق اجاره

دانلود تحقیق با موضوع اجرای عقد و مسئولیت ناشی از عدم اجرای تعهد به فعل

پرسشنامه بهره وری نیروی انسانی

شیوه آذری

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها

خرید ایران ماندگار شرکت معماری در تهران اینجا همه چی هست فروشگاه تخفیف بهترین سایت آموزش طراحی دکوراسیون ساختمان بازسازی ساختمان اصولی و حرفه ای [__CyBer GaMe CenTer__]